جدول جو
جدول جو

معنی عشرت ساز - جستجوی لغت در جدول جو

عشرت ساز(گَ)
عشرت سازنده. سازندۀ عشرت و کامرانی:
لعبتان آمدند عشرت ساز
آسمان بازگشت لعبت ساز.
نظامی.
چنان کن کز تو دلخوش بازگردم
به دیدار تو عشرت ساز گردم.
نظامی.
و رجوع به عشرت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صورت ساز
تصویر صورت ساز
سازندۀ صورت، صورتگر، مصور، نقاش
فرهنگ فارسی عمید
(بَ نَ وَ)
سازندۀ عمارت. عامل آبادانی. آبادان کننده:
پادشاهی در او عمارت ساز
دختری داشت پروریده بناز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
عشرت فزای. عشرت فزاینده:
همیشه تا صفت بزم و رزم باشد خوش
بگوش مردم عشرت فزای و جنگ آغال.
سوزنی.
اگرچه با شما عشرت فزایم
نمی سازد درین آب و هوایم.
نظامی.
و رجوع به عشرت شود
لغت نامه دهخدا
(عِ رَ سَ)
عشرت سرا. عشرتخانه. عشرتگاه. محل عشرت و کامرانی:
بس شخص بینوا که ورا از علوّ قدر
عشرت سرای جنت اعلی مکان شود.
سعدی.
و رجوع به عشرت شود
لغت نامه دهخدا
(کُ نَنْ دَ / دِ)
عشرت زاینده. زاینده و ایجادکننده عشرت و طرب و کامرانی:
حامله ست اقبال مادرزاد او
قابله ش ناهید عشرت زای باد.
خاقانی.
و رجوع به عشرت شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ)
عشوه سازنده. دلربا و دلفریب. (ناظم الاطباء). آنکه عشوه بکار برد. عشوه کار. عشوه زن. (فرهنگ فارسی معین) :
هفت و نه این صنم عشوه ساز
عقل فریب آمد و برنانواز.
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا
(دَ خوا/ خا)
سازندۀ صورت. مصور. نقاش. صورتگر:
از نسیم نفسم در چمن صورت ساز
بشکفد غنچۀ تصویر بصد شادابی.
سالک یزدی (از آنندراج).
، ظاهرساز. ریاکار. متظاهر. مزور. حیله گر. رجوع به صورت سازی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صورت ساز
تصویر صورت ساز
چهره نگار آن که تصویر سازد نقاشی که چهره کسان را سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبارت ساز
تصویر عبارت ساز
سخن ساز گزاره ساز ترتیب دهنده عبارت عبارت پرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه ساز
تصویر عشوه ساز
دلربا، دلفریب، عشوه کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمارت ساز
تصویر عمارت ساز
لاد ساز لاد گر آنکه ایجاد آبادانی کند، آنکه بنا سازد
فرهنگ لغت هوشیار
صورت نویس، مصور، نقاش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
افسونگر، طناز، عشوه پرداز، عشوه گر، فسونساز، کرشمه باز، لوند
فرهنگ واژه مترادف متضاد